با اینکه اکثر عوامل و بازیگرهای ۲ فصل قبلی سریال «ساخت ایران» در فصل سوم تغییر کردهاند از حضورتان در فصل جدید سریال بگویید؟
ما فصل اول ساخت ایران را با لطیفی و فصل دوم را با نیکنژاد کار کردیم. برای فصل سوم هم با توجه به تجربه همکاری قبلی که با بهمن گودرزی و محمدرضا گلزار در فیلم «شیشوبش» داشتیم، احساس کردم این ترکیب بازیگران و کارگردانی بهمن گودرزی میتواند خروجی مطلوبی داشته باشد.
پیشنهاد من به تهیهکنندگان این بود که با گودرزی میشود یک ساخت ایران خوب ساخت و آنها هم قبول کردند و وقتی برای قرارداد رفتیم، متاسفانه محمدرضا گلزار سر کار دیگری بود و نتوانست با ما همراه شود ولی جای رضا واقعا خالی است.
من با مجید صالحی هم قبلا سه کار مشترک انجام دادهام که یکی از آنها «ثبت با سند برابر است» و گودرزی هم سازنده آن بود و دو کار مشترک دیگر ما «سه بیگانه» و «برف آخر» بود که در جشنواره امسال هم کاندیدا شد.
من و مجید با هم ارتباط صمیمانهای داشتیم و اعتمادی که باید بین بازیگرها به وجود بیاید که بتوانند در کار رشد کنند و بهسمت جلو حرکت کنند، بین ما بهخوبی به وجود آمده بود و در فصل سه ساخت ایران این اعتماد کاملتر و رابطه ما صمیمانهتر شد تا جایی که در این سریال، مجید نقش پسردایی من را داشت و من یک حس برادری نسبت به او داشتم.
جای محسن کیایی، سحر دولتشاهی، مهران احمدی و خیلی از دوستانی که در این فصل نبودند، خالی بود ولی برای فصل چهارم تدابیری دارند که انشاءالله بتوانیم حضور همه بچهها را در کنار هم داشته باشیم و این اتفاق بینظیر میشود و این تصمیم بهعهده گروه سازنده و تهیهکننده محترم است.
نقش شما نسبت به ۲ فصل قبل چه تغییراتی داشته است؟
نقش «غلامحسین» در این فصل کاملتر و پختهتر شده ولی همچنان شیطنتهای خود را دارد و این کمالات هم بهصورتی است که خودش فکر میکند کامل است، درصورتیکه هنوز هم کودک درونش خیلی فعال است. غلامحسین در این فصل خود را بیشتر باور کرده است. قبلا یک باور فراتر از خود واقعیاش و بیشتر از چیزی که بود، داشت که الان آن باور بیشتر شده و کاراکتر بامزه و متفاوتی خلق شده است.
فصل اول و دوم ساخت ایران با استقبال خوبی روبهرو شد. به نظر شما برای فصل سوم چه اتفاقی میافتد؟
تیمی که ما داشتیم با روحیه شاد و انرژی خوبی که داشتند لحظهبهلحظه همراه و بسیار حرفهای بودند. در این پروژه، مشکلات مرسوم در کارها خیلی کم بود و فکر میکنم یکی از بیتنشترین کارهایی بود که تجربه کردم و هر روز با حال خوب و با آرامش و پرانرژی کار میکردیم. فقط جای بقیه دوستان خالی بود. بعد از اینکه مجید صالحی هم جذب کاراکتر و کار شد، سکانسهای جذاب و دیدنی را با هم رقم زدیم که امیدوارم تماشاگران عزیز دوست داشته باشند و لذت ببرند.
بچههای گروه، کار را خیلی دوست داشتند و به نظرشان اتفاق خاص و متفاوتی شده یا بهتر است بگویم حداقل از دو فصل قبلی چیزی کم ندارد و حتی ممکن است کمی بهتر و بامزهتر هم شده باشد. من هر سه فصل را دوست دارم و خودم را به هر سه وفادار و متعهد میدانم، بهخاطر همین در شرایطی که بازیگران قبلی در این فصل نبودند فصل سوم را هم پذیرفتم کار کنم.
شما برای ساخت ایران میتوانید منتقد خوبی باشید، از این بابت که تیم کارگردانی و بازیگری سریال در هر فصل تغییر کرده است. به نظرتان این نوع تغییرات میتواند به فصلهای بعدی سریال لطمه بزند؟
اساسا ماهیت ساخت ایران، کار تیمی است که همه تیم در شکلگیری آن دخیل بودند. تیم بازیگران خودشان با هم ایده میدادند و فکر میکردند و با کارگردان هماهنگ میشدند و همه آن صحنهها را یک تیم با هم میساختند و این روش هم به طنز و هم به کار کمک میکرد. در فصل سوم هم این اتفاق افتاد و باعث ایجاد صحنههای بسیار زیبا و جذاب در لوکیشنهای مختلف قشم و کیش و استانبول شد. بهطورکلی ما در این پروژه اتفاقات جذابی داشتیم و فکر میکنم یکی از کارهای خوب طنز امسال است.
یک خاطره از زمان فیلمبرداری تعریف کنید.
ما در تمام لحظهها و لوکیشنهای این کار، خندیدیم و لذت بردیم. در یک سکانس ما با رضا نیکخواه، امیرسلیمانی و مجید صالحی و حسین امیدی در یک خانه هستیم و باید یک خبر را به دایی (امیرسلیمانی) بدهیم که در سریال پدر مجید صالحی است و نقش مرتضی را بازی میکند و یک صحنه بسیار بامزه بود که میخواهیم به نوعی آن خبر را به دایی بدهیم ولی میترسیم؛ خبر را که به او میگوییم دایی یک چک به مرتضی میزند، نیکخواه چک بعدی را میزند و به من میرسد و من هم یک چک دیگر به مرتضی میزنم.
یکی از شاهسکانسهایی است که با بازی خوب مجید تبدیل به یکی از سکانسهای جذاب ساخت ایران شده است. خود مجید صالحی هم اصرار داشت که واقعا چک بزنید که طنز کار دربیاید و این چکها هی تکرار میشد. بچهها واقعا همراه بودند و برای لحظهلحظه طنز سریال تلاش کردند.
این نکته هم وجود دارد که وقتی هزینههای ساخت بالا میرود باید به برگشت مالی هم فکر کرد. در ماه آخر فیلمبرداری گفتند که بودجهها مشکل پیدا کرده است و باید زودتر به فینال برسیم که امیدوارم به کار لطمه نخورده باشد. ممکن است تعداد قسمتها کمتر شود ولی کیفیت آن بیشتر میشود؛ بهگونهایکه مردم همه قسمتها را دوست داشته و پیگیر آن باشند. امیدوارم پخش خوبی داشته باشد چون بچهها واقعا برای آن زحمت کشیدند و تقریبا هفت ماه سر این کار بودیم و از تابستان گرم با لباسهای پشمی تا زمستان سرد با لباسهای نازک همهجوره شرایط سخت را رد کرده و همگی انرژی گذاشتیم. امیدوارم که مردم کار را دوست داشته باشند.